مقدمه:
مهمترين ركن توسعه در ابعاد فردي، سازمانى و اجتماعي، آموزش است; كه سازندگى و بهبود و تعالى انسان را به همراه دارد. آموزش تجربهای است مبتنی بر یادگیری و بهمنظور ایجاد تغییرات نسبتا پایدار در فرد، تا او را قادر به انجام کار و بهبود بخشی تواناییها، تغییر مهارتها، دانش، نگرش و رفتار اجتماعی کند. بنابراین آموزش بهمفهوم تغییر دانش، نگرش و تعامل با همکاران است. آموزش مستلزم استفاده از برنامههای پیشبینی شدهای است که شایستگیهای موجود در کارکنان را تقویت و موجب کسب دانش، مهارت و تواناییهای تازه در فرد میشود، بهگونهای که بهبود عملکرد شغلی را تسهیل می کند.
آموزش:
کلمه "آموزش " معادل واژه انگلیسی "Instruction" یا "Teaching" است. این دو واژه در انگلیسی به معنای آموزش، تعلیم و تدریس آمده است. تدریس و آموزش، در اصطلاح، از هم متفاوتند که به آن اشاره خواهیم کرد. همچنان آموزش بهمعنی آموختن، یاددادن و تعلیم در برابر تربیت نیزمیباشد. آموزش، در اصطلاح به چند معنا آمده است:
- تحریک و راهنمای یادگیری؛
- هنر کمک کردن به یادگیری در دیگری؛
- فراهم آوردن شرایط و اوضاع و احوالی که یادگیری را برای دانش آموزان و دانشجویان، در داخل و خارج از مکان درسی، آسان کند.
تعریف آموزش :
- محمدباقر هوشیار: آموزش و پرورش مجموعه منظمی از اعمال و رفتار است؛ به بیان دیگر آموزش و پرورش فعل و انفعالی است میان دو قطب روان (آموزگار و فراگیر) که مسبوق به اصلی و متوجه هدفی و مستلزم برنامهای است.
- جان دیویی: آموزش و پرورش تکرار تجربهاست، به منظور اینکه معنای تجربه گسترش پیدا کند و برای هدایت و کنترل تجربیات بعدی، فرد را بهتر قادر سازد.
- ژان ژاک روسو: آموزش و پرورش هنر یا فنی است که به صورت راهنمایی یا حمایت نیروهای طبیعی و استعدادهای فراگیر (متربی)، و با رعایت قوانین رشد طبیعی و با همکاری خود او برای زیستن تحقق میپذیرد.
- دانشنامه بریتانیکا: از آنجایی که کودکان بیسواد، نادان و غیرمطلع از فرهنگ جامعهشان به دنیا میآیند، برای یادگیری فرهنگشان، هنجارهای رفتاری افراد بالغ، یادگیری مهارتها، یافتن نقششان در اجتماع و رسیدن به اهدافشان نیاز به آموزش دارند.
- امیرحسین آریانپور: آموزش و پرورش عبارت است از «فرایند هدایت و جهتدهی عمدی تجارب انسانی.
- براون واتيكنس در خصوص تعريف آموزش مي گويند: آموزش فراهم آوردن فرصت هايى است براى اينكه دانش آموز ياد بگيرد.
- سيف در خصوص آموزش مي گويد: آموزش فعاليتى است كه معلم براى آسان ساختن يادگيرى طرح ريزى مي كند. و بين او و يك يا چند يادگيرنده به صورت كنش متقابل جريان مي يابد; به زبان ديگر آموزش، هر گونه فعاليت يا تدبير از پيش طرح ريزى شده با هدف آسان كردن يادگيرى در ياد گيرندگان است.
- گانیه: آموزش را مجموعه ای از رویدادهای "به عمد ترتیب داده شده" می داند که برای حمایت از فرایندهای درونی یادگیری، طراحی شده است.
مراحل آموزش:
فعاليت هاى آموزشى مانند هر فعاليتى داراى مراحلى است گيج و برلانير در خصوص اين مراحل مي گويند. فعاليت هاى عمده ى استاد در الگوى عمومى آموزش در چهار مرحله دسته بندى مي شود:
1. فعاليت هاى پيش از علم آموزش
2. فعاليت هاى پيش از علم آموزش و ضمن آن
3. فعاليت هاى ضمن علم آموزش
4. فعاليت هاى ضمن علم آموزش و پس از آن
هدف آموزش:
هدف های آموزشی مقاصدی هستند که مبین تغییرمورد نظردررفتارشاگردان هستند.هدف ها متفاوتند:برخی از آنها به آرمان های آموزشی ارتباط پیدا می کنند-برخی به منزله ی اصولی هستند که منجر به نتیجه دلخواه می شوندوبرخی دیگرفعالیت ها و عمل را در فرآیند آموزش مشخص می کنند.به آن دسته از اهداف آموزشی که به صورت عبارت های کلی بیان می شوند-هدف های کلی آموزش گفته می شود.مانند:
1:آموزش و پرورش باید توانایی های ذهنی شاگردان را بپروراند.
2:درس روش ها وفنون تدریس باید مهارت تدریس دانشجویان راتقویت کند.
لفرانسو مي گويد: هدف هاى آموزشي، بياناتى هستند درباره ى نوع عملكردى كه از دانش آموز پس از يادگيرى يك درس، يك واحد يادگيرى يا يك دوره ى يادگيرى انتظار مي رود اهداف آموزشى از هدف هاى دروس روزانه، هدف هاى واحد درسي، هدف هاى موضوعي، هدف هاى نظام مدارس محلي، هدف هاى منطقه اى و در نهايت اهداف ملى تشكيل گرديده است.
سيف در خصوص طبقه بندى هدف هاى آموزشى بلوم مي گويد: در طبقه بندى هدف هاى آموزشى بلوم اين هدف ها ابتدا به سه دسته ى كلى به نام هاى حوزه ى شناختي، حوزه ى عاطفى و حوزه ى روانى حركتى تقسيم شده اند و هر يك از اين حوزه ها شامل تعدادى طبقه است. حطيه ى اول، حيطه ى شناختى شامل طبقات، دانش، فهميدن، كار بستن، تحليل، تركيب و ارزشيابى است. حيطه ى دوم، حيطه ى عاطفي، شامل طبقات دريافت كردن پاسخ دادن، ارزش گذاري، سازمان دادن و شخصيت پذيرفتن به وسيله ى مجموعه اى از ارزش هاست و حيطه ى سوم، حيطه روانى حركتى شامل طبقات حركات كلى بدن، حركات هماهنگ ظريف، رفتارهاى ارتباطى غيركلامى و ارتباط كلامى است.
هدف از آموزش کمک به ایجاد یادگیری دردانش آموزان است. اما یادگیری، موضوع مشخص و واحدی نیست، بلکه تقریبا همه فعالیتهایی که ما درطول زندگی انجام می دهیم از تجارب یادگیری سرچشمه می گیرد.
جهت ایجاد انگیزه بیشتر در دانش آموزان از استاد انتظار می رود:
قبل از آغاز درس دقیقاً به آنها بگوید که چه انتظاراتی ازآنان دارد، به عبارتی استاد باید قبل از آغاز درس کلیه هدفهای آموزشی، نوع رفتار و یا مهارتهائی را که از آنان می خواهد از پیش دراختیارشان قرار دهد تا دانش آموزان پیش زمینه ای مناسب داشته باشند.
- استفاده از اظهاراتی چون «خوب»، «عالی» و «مرحبا» پس از عملکرد درست دانش آموز در افزایش علاقه او بسیار مؤثر است، اما باید توجه داشت که مؤثرترین تشویق آن است که به رفتار و عملکرد درست دانش آموز وابسته باشد.
علاوه بر اظهارات شفاهی، سایر تشویقها از جمله، تشویقهای کتبی در ورقه امتحانی بر یادگیری آنان اثر مثبت دارد.
نحوه تشویق و تنبیه:
تشویق: عبارتست از ارائه یک محرک خوشایند به دنبال یک رفتار مطلوب، جهت افزایش دادن احتمال وقوع آن رفتار. مثالی ساده در این رابطه: لبخند زدن استاد بعد از نوشتن کلمات صحیح توسط دانش آموز.
تنبیه: عبارتست از ارائه یک محرک ناخوشایند به دنبال یک رفتار نامطلوب،جهت کاهش دادن احتمال وقوع آن رفتار. مثالی ساده در این رابطه: سیلی زدن استاد بعد از نوشتن کلمات اشتباه توسط دانش آموز.
تشویق
همانطور که مشخص شد رفتارهای مطلوب از رفتارهای نامطلوب تفکیک می شوند و سعی استاد باید بر این باشد که رفتار مطلوب دانش آموزان را در آنها تقویت و نگهداری کند.
مهمترین عامل نگهداشت رفتار یاد گرفته شده، تقویت بلافاصله بعد از رفتار مطلوب است.
تنبیه
تنبیه خشن ترین و نامطلوبترین روش تغییر رفتار است. هر چند که مشاهدات روزانه و شواهد تجربی نشان داده اند که تنبیه در کاهش دادن رفتار نامطلوب به طور موقت مؤثر است، اما باید توجه داشت که تنبیه باعث از بین رفتن رفتار تنبیه شده نمی شود و تنها تأثیری که دارد این است که رفتار نامطلوب را موقتاً پنهان می کند. به این صورت که رفتار تنبیه شده، پس از تنبیه، همچنان در مجموعه رفتار فرد باقی می ماند و تا زمانی که عامل تنبیه کننده حاضر و ناظر است مخفی باقی می ماند، ولی به مجرد این که عامل تنبیه کننده تضعیف شود و از میان برود آن رفتار مجدداً ظاهر می شود. برای مثال کودکی که به علت زدن حرف زشت از پدر کتک می خورد، می آموزد که در حضور او حرف زشت نزند، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در غیاب پدر، مثلاً در حضور مادر یا افراد دیگر، این کار را انجام ندهد. بنابراین بزرگترین اشکال تنبیه این است که این روش رفتار نامطلوب را در فرد از بین نمی برد، بلکه آن را موقتاً پنهان می کند. این رفتار پس از ضعیف شدن عامل تنبیه کننده مجدداً ظاهر می شود.
آموزش و تدریس چه تفاوت دارد؟
تدریس به آموزشی گفته می شود که دارای مخاطبان، مکان و شرایط ویژه باشد و به صورت رسمی انجام پذیرد، در حالی که آموزش، به صورت غیر رسمی نیز می تواند انجام شود؛ بدین گونه که نه مخاطبان ویژه ای داشته باشند و نه مکان ویژه، و حتی آموزگار و دانش آموزان می توانند، ارتباط مستقیمی با هم نداشته باشند و آموزش، از راه دور و یا به شیوه نامه نگاری و نوشتن کتاب، صورت پذیرد؛ بنابراین، آموزش را می توان چنین تعریف کرد:
هر گونه فعالیتی که از سوی یاد دهنده به منظور ایجاد یادگیری در یادگیرنده، صورت پذیرد.
آموزش با یادگیری چه تفاوت دارد؟
"آموزش" غیر از "یادگیری" است. یادگیری، هدف آموزش است. آموزش کار مربی و آموزگار است و یادگیری کار دانش آموز. از تعامل آموزگار و دانش آموز، "یادگیری" حاصل می شود؛ البته نه هر آموزشی، همواره یادگیری را به دنبال دارد و نه هر یادگیری به ضرورت نیازمند آموزش است، بلکه برخی از انواع آموزش، به یادگیری می انجامد که این نوع از آموزش را آموزش "موثر" می نامند. از سوی دیگر، برخی از انواع یادگیری بر آموزش استوار نیست، بلکه این خود یادگیرنده است که به آموختن اقدام می کند و یادگیری را در خود ایجاد می کند. این نوع یادگیری را می توان یادگیری "خودآموز" یا "خودآموزی" نامید. با وجود این:
آموزش در اصطلاح، به آموزشی گفته می شود که به نوعی یادگیری - هر چند به صورت ضعیف که - دست کم این مقدار در اغلب موارد حاصل می شود - در یادگیرنده منتهی شود؛ چون آموزشی که به یادگیری نینجامد، ارزش سخن گفتن از آن را ندارد؛ بنابراین، نه آموزش مساوی با یادگیری است و نه یادگیری بی ارتباط با آموزش، و نسبت بین این دو، "عموم من وجه" است که گاه، ملازم یکدیگرند.
دربارهٔ مفهوم آموزش باید درنظر داشت که «آموزش و پرورش» منحصر به افراد، زمان، مکان، یا عمل خاصی نیست. یعنی به طور مشخص «آموزش و پرورش» منحصر به مکتب، کودکان،دانشگاه یا آموزش دروس خاصی نیست، بلکه آموزش برای همه، و در هر زمانی (ز گهواره تا گور) و هر مکانی است.
فلسفه آموزش
فلسفه آموزش به بررسی ماهیت و اهداف آموزش و ابزارهای آن میپردازد و در ارتباط با «نظریه آموزش» است. نظریه آموزش نوعی نظریه عملی بوده که سعی در فراهم آوردن رهنمود و روشن کردن تمامی جنبههای گوناگون آموزش (اعم از جنبههای تعلیمی، اخلاقی و سیاسی مربوطه) و همچنین ساختار اجتماعی وابسته با آن است. فلسفه آموزش از نیمه دوم قرن بیستم میلادی به بعد به صورت یک شاخه مشخص از فلسفه شناخته شده و مورد بررسی قرار گرفت.
نظریههای آموزش
نظریههای آموزش وجود چهار چیز را در فرایند آموزش ضروری فرض میکنند: ۱- آموزگار ۲- دانش آموز ۳- موضوع درسی ۴- گروه اجتماعی که آموزگار و دانش آموز به آن تعلق داشته و از طریق آن با هم مرتبط میشوند. نظریههای آموزشی مختلف را میتوان از طریق پاسخی که به سؤالات زیر میدهند از همدیگر تمیز داد: از نظر روانی چگونه دانش آموزانش را به انجام کارهایی که هدف را تحقق میبخشد راهنمایی میکند؟ موضوع درسی چیست، با چه روشهایی تعلیم میشود، مطالب با چه میزان راحت آموخته میشوند و به چه راحتی بعداً فراموش میشوند؟ امتحانها، روشهای درس خواندن، و معیارهای مقایسه دانش آموزان با همدیگر چیست؟ مدارس مختلف بحرانهای مختلف دارند. برخوردهای درونی دانشگاه مورد نظر چیست؟ ترسهایی که آموزگاران را تحت تأثیر قرار میدهد چیست و واکنش آموزگاران به این ترسها چیست؟ دانش آموزان در مدارس مختلف با ترسهای مختلفی روبرو میشوند. تحت چه ترسهایی دانش آموزان به تلاش برای یادگیری مشغول هستند و پاسخ آنها به این ترسها چیست؟ با توجه به اینکه تقصیر شکستها را میتوان بر گردن نظریه خاص آموزشی استفاده شده نهاد، راه حلها نیازمند ایجاد تغییراتی در نظریه آموزشی میباشد. انتخاب یک نظریه آموزشی خاص نیازمند آگاهی کافی نسبت به شرایط خاص یک مدرسه بوده و حکم کلی نمیتوان داد.
تاریخ آموزش
فرایند آموزش و پرورش از پیدایش انسان بر زمین آغاز شده و به عقیده برخی معلمی (یا گونهای از آن) از نظر قدمت دومین پیشه انسانها بودهاست. هیچ جامعه انسانیای وجود نداشته که اهمیت و مرکزیت آموزش را رد کند.در جوامع بدوی، آموزش رسمی به شکل امروزی آن وجود نداشت. در واقع در تمامی فعالیتهای روزمره بالغین نقش معلمین را بازی میکردند و همه جا صنف درس بود. انباشتگی دانش در طول زمان باعث شد که یک نفر بالغ نتواند بر تمامی آن مسلط شود. راه حلی که جامعه برای این مشکل پیدا کرد آموزش به نوع رسمی بود: مکاتبی تشکیل شد و متخصصینی در آنها به گونهای مؤثر به انتقال فرهنگ و دانش موجود کمک میکردند.با رشد فزاینده جامعه و زیاد شدن پیچیدگیهای آن، آموزش رسمی به عهده مؤسسات خاصی واگذار شد. به علاوه ماهیت آموزش نیز کمکم تغییر کرد: آموزش کمتر و کمتر به زندگی روزمره افراد ارتباط پیدا میکرد، انتزاعیتر شده و با عملگرایی فاصله میگرفت. دانش بصورت خیلی فشرده درآمده و این امر به دانش آموزان این قابلیت را میداد که از فرهنگی که در آن به دنیا آمدهاند فراتر رفته و چیزهایی را یاد بگیرند که هرگز نمیتوانستند توسط تجربه مستقیم یا تقلید از افراد بالغ بیاموزند.
آموزش نوین
فرایند آموزش امروزه یکی از پایههای اساسی پیشرفت جامعهها شدهاست و اهمیت روزافزونی پیدا کردهاست و این خود باعث این شده که کتابها و تحقیقات زیادی در زمینه اهداف، محتوا، و نحوه بهینه تدریس انجام شود. در بیشتر کشورها، گذراندن دورهٔ مقدماتی برای کودکان پنج و شش ساله و گذراندن دورهٔ متوسطه برای نوجوانان سیزده ساله اجباری است.