علائم ایمنی مدیریت

علائم ایمنی مدیریت
کد کالا: IR 15

نام محصول علائم ایمنی :  علائم ایمنی مدیریت

کد کالا علائم ایمنی :  IR 15

 safety sign management

جدول فنی مشخصات تابلوهای ایمنی
کد سایز ابعاد(cm)     کد برچسب توضیحات برچسب    کد تابلو توضیحات تابلو
S 7*10   D برچسب روزرنگ-ضد آب   G ورق گالوانیزه از 0.6 الی 2 میلیمتر ضخامت(فولاد امیرکبیر کاشان)
A 10*15   R برچسب شبرنگ-ضد آب-بهمراه رفلکس نور   H ورق پی وی سی 2الی 10 میل-ضد آب-قابلیت انعطاف پذیری
O 15*20   P برچسب شبنما-ضد آب-قابلیت جذب نور و نور دهی 6 ساعت به بالا   Z فریم الکترواستاتیک-ضخامت 1.5 میل-رنگ کوره ای-دارای لبه برگشته
M 20*30   X بنر -ضد آب-بهمراه پانچ   K ورق پلکسی 1 الی 10 میل-دارای رنگ بندی-ضد آب-مستحکم-قابلیت برش لیزر
C 30*40   Y کاغذ گلاسه بهمراه لمینت   V شاسی چوب-ضخامت 10 میل-نصب آسان به دیوار
N 40*50   W برچسب شیشه ای-ضد آب   AL آلومینیوم 1 الی 10 میل-ضد آب-دوام بالا در برابر محیط بیرونی
L 50*60  

جهت تماس و یا ارسال سفارش :

تلگرام ،واتس آپ: 09125480830

تلفن : 02144059138-فکس:02188457787

B 60*100  
Q سفارشی  

*  در صورت درخواست سایز سفارشی تابلو ایمنی برای شما مشتریان عزیز تولید خواهد شد.

*  امکان اضافه شدن لوگو شرکت در گوشه کار بصورت رایگان امکان پذیر می باشد.

*  قبل از تولید طرح هایی نهایی چاپ برای شما ارسال خواهد شد.

* برای انتخاب بهتر تابلوهای مورد نظر و رفع سوالات خود می توانید با همکاران ما بصورت 24 ساعته مشاوره دریافت کنید.(02144059138)

مطالب مرتبط :

چهار وظیفه اصلی مدیریت چیست؟

 

صرف نظر از نوع شرکت، چهار وظیفه اصلی مدیریت از جمله برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل برای مدیران تعریف شده است که هر مدیری باید به آنها عمل کند. اگر نقش مدیریتی را بر عهده می‌گیرید، آشنایی با اصول مدیریت می‌تواند برایتان مفید باشد. در این مقاله به کارکردهای اساسی مدیریت و اهمیت آنها در دستیابی به اهداف سازمانی می‌پردازیم.

4 وظیفه اصلی مدیریت چیست؟

چهار وظیفه اصلی مدیریت وجود دارد که مورد پذیرش قرار گرفته است: برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل. این کارکردها در ایجاد، اجرا و تحقق اهداف سازمانی با هم کار می‌کنند. چهار عملکرد مدیریت را می‌توان فرآیندی در نظر گرفت که در آن هر عملکرد بر اساس عملکرد قبلی ساخته می‌شود. برای موفقیت، وظایف اصلی مدیریت باید به ترتیب مناسب دنبال شود.

 

مدیران ابتدا نیاز به تدوین برنامه دارند، سپس منابع خود را سازماندهی و مسئولیت‌ها را بر اساس برنامه به کارکنان محول می‌کنند، سپس دیگران را برای اجرای کارآمد برنامه هدایت و در نهایت اثربخشی برنامه را در حین اجرا ارزیابی می‌کنند و هرگونه تعدیل لازم را انجام می‌دهند.

  • برنامه‌ریزی
  • سازماندهی
  • رهبری
  • کنترل کردن
  1. برنامه‌ریزی

برنامه‌ریزی یکی از چهار وظیفه اصلی مدیریت است. در مرحله برنامه‌ریزی، مدیران اهداف سازمانی را تعیین می‌کنند و برای دستیابی به آنها مسیر پیاده‌سازی را پیش می‌گیرند. در طول مرحله برنامه‌ریزی، مدیریت برای تعیین جهت سازمان تصمیمات استراتژیک می‌گیرد. مدیران می‌توانند قبل از انتخاب بهترین مسیر اقدام، گزینه‌های مختلف را برای دستیابی به هدف مورد بررسی قرار دهند. در حین برنامه‌ریزی، مدیران معمولاً با در نظر گرفتن چشم‌انداز و مأموریت سازمان و ارزیابی منابع موجود برای دستیابی به اهداف سازمان، تجزیه و تحلیل عمیقی از وضعیت فعلی سازمان انجام می‌دهند.

همچنین در حین برنامه‌ریزی، مدیران معمولاً عوامل داخلی و خارجی را که ممکن است بر اجرای برنامه تأثیر بگذارند، مانند رشد اقتصادی، مشتریان و رقبا ارزیابی می‌کنند. آنها همچنین یک جدول زمانی واقع‌بینانه برای دستیابی به هدف یا اهداف بر اساس منابع مالی، پرسنل و منابع موجود سازمان تهیه می‌کنند. مدیران ممکن است مجبور شوند اقدامات بیشتری انجام دهند، مانند دریافت تأییدیه از سایر بخش‌ها، مدیران اجرایی یا هیئت‌مدیره آنها قبل از ادامه دادن برنامه‌های تعیین شده.

چندین رویکرد برای برنامه‌ریزی وجود دارد:

برنامه‌ریزی استراتژیک: این نوع برنامه‌ریزی اغلب توسط مدیریت ارشد یک سازمان انجام می‌شود و معمولاً اهدافی را برای کل سازمان تعیین می‌کند. تهدیدات سازمان را تجزیه و تحلیل، نقاط قوت و ضعف سازمان را ارزیابی و برنامه‌ای ایجاد می‌کند که چگونه سازمان می‌تواند به بهترین شکل در حوزه کاری خود رقابت کند. برنامه‌ریزی استراتژیک معمولاً دارای یک بازه زمانی طولانی سه سال یا بیشتر است.

برنامه‌ریزی تاکتیکی: برنامه‌ریزی تاکتیکی برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت یک هدف است که دستیابی به آن یک سال یا کمتر طول می‌کشد. معمولاً توسط مدیریت میانی یک سازمان انجام می‌شود. برنامه‌ریزی تاکتیکی اغلب در حوزه یا بخش خاصی از سازمان مانند تأسیسات، تولید، مالی، بازاریابی یا پرسنل آن مورد هدف قرار می‌گیرد.

برنامه‌ریزی عملیاتی: برنامه‌ریزی عملیاتی، فرآیند استفاده از برنامه‌ریزی تاکتیکی برای دستیابی به جدول زمانی و اهداف استراتژیک است. این نوع برنامه‌ریزی یک چارچوب زمانی برای اجرای بخشی از هدف استراتژیک به صورت عملیاتی ایجاد می‌کند.

  1. سازماندهی

سازماندهی یکی دیگر از چهار وظیفه اصلی مدیریت است. هدف از سازماندهی، توزیع منابع و تفویض وظایف به پرسنل برای دستیابی به اهداف تعیین شده در مرحله برنامه‌ریزی است. مدیران ممکن است برای سازماندهی بودجه و کارکنان نیاز به همکاری با سایر بخش‌های سازمان، مانند امور مالی و منابع انسانی داشته باشند. در مرحله سازماندهی، مدیران تلاش می‌کنند تا محیط کاری مساعدی برای بهره‌وری بیشتر ایجاد کنند. مدیران معمولاً انگیزه و استعداد کارکنان را در نظر می‌گیرند تا کارمندان را با نقش‌ها و وظایفی که به بهترین وجه متناسب با توانایی‌های آنها است، مطابقت دهند.

هنگام تعیین نقش اعضای تیم، مدیران باید توضیح دهند و اطمینان یابند که کارکنان وظایف فردی خود را درک می‌کنند. برای کمک به کارکنان، مدیران باید به آنها حجم مناسبی از کار و زمان کافی برای تکمیل کارشان را اختصاص بدهند.

در ادامه به چند نمونه از عملکرد سازماندهی اشاره می‌کنیم:

اگر مدیر برند شرکت به صورت پاره‌وقت کار کند و هدف سازمان راه‌اندازی یک کمپین تبلیغاتی جدید برای یک محصول باشد، مدیر برند ممکن است در کنار وظایف عادی خود، مسئولیت مهم مدیریت کمپین را بر عهده نگیرد. شرکت ممکن است یک آژانس تبلیغاتی را برای کمک به تبلیغ محصول استخدام کند.

اگر فروش یک شرکت در یک منطقه جغرافیایی به طور تصاعدی رشد کرده باشد، ممکن است مدیریت برنامه‌ریزی کند که منطقه و تیم فعلی را که در آن منطقه کار می‌کنند، به دو قسمت تقسیم کند و در صورت نیاز کارکنان بیشتری را استخدام کند.

  1. رهبری

رهبری، سومین وظیفه اصلی مدیریت به شمار می‌رود. این وظیفه شامل ایجاد انگیزه در کارکنان و تأثیرگذاری بر رفتار آنها برای دستیابی به اهداف سازمانی است. رهبری به جای وظایف، بر مدیریت افراد، مانند کارمندان، تیم‌ها و گروه‌ها تمرکز دارد. اگرچه مدیران ممکن است اعضای تیم را با دستور دادن و فشار آوردن به تیم خود هدایت کنند، اما مدیرانی که رهبران موفقی هستند معمولاً با استفاده از مهارت‌های بین فردی با کارکنان خود ارتباط برقرار می‌کنند تا اعضای تیم را تشویق کنند و الهام‌بخش آنها باشند و به ایشان انگیزه دهند تا بهترین عملکرد را داشته باشند.

مدیران می‌توانند با شناسایی لحظاتی که کارکنان به تشویق یا هدایت نیاز دارند و تشویق کارمندان در زمانی که وظایف خود را به خوبی انجام داده‌اند، محیط کاری مثبتی را ایجاد کنند.

مدیران معمولاً سبک‌های رهبری متفاوتی را به کار می‌گیرند و سبک مدیریتی خود را برای تطبیق با موقعیت‌های مختلف تغییر می‌دهند. نمونه‌هایی از سبک‌های رهبری موقعیتی عبارتند از:

هدایت: مدیر با نظرات اندک کارمندان تصمیم‌گیری و رهبری می‌کند. این یک سبک رهبری مؤثر برای کارکنان جدید است که نیاز به جهت‌گیری و آموزش اولیه زیادی دارند.

مربی‌گری: مدیر پذیرای نظرات کارکنان است. آنها ممکن است ایده‌های خود را به کارمندان ارائه دهند تا با هم همکاری کنند و میان اعضای تیم اعتماد به وجود آورند. این سبک رهبری برای افرادی که جهت توسعه بیشتر مهارت‌های خود نیاز به حمایت مدیریتی دارند، مؤثر است.

پشتیبانی: مدیر با اعضای تیم تصمیم می‌گیرد اما بیشتر بر ایجاد روابط درون تیمی تمرکز می‌کند. این سبک رهبری برای کارکنانی که مهارت‌های کاملاً توسعه‌یافته دارند، اما گاهی اوقات در عملکردشان ناموفق هستند، مؤثر است.

تفویض اختیار: رهبر حداقل راهنمایی را به کارکنان ارائه می‌دهد و بیشتر به چشم‌انداز پروژه می‌پردازد تا عملیات روزمره. این سبک رهبری برای کارمندانی که قادر به کار و انجام وظایف به تنهایی با راهنمایی اندک هستند، مؤثر است. رهبر می‌تواند بیشتر بر روی اهداف سطح بالا تمرکز کند تا وظایف.

 

  1. کنترل کردن

آخرین وظیفه اصلی مدیریت، کنترلگری است. کنترل فرآیند ارزیابی اجرای برنامه و انجام تنظیمات برای اطمینان از دستیابی به هدف سازمانی است. در مرحله کنترل، مدیران وظایفی مانند آموزش کارکنان را در صورت لزوم انجام می‌دهند. مدیران کارکنان را زیر نظر دارند و کیفیت کار آنها را ارزیابی می‌کنند. آنها می‌توانند ارزیابی‌های عملکرد را انجام دهند و به کارکنان بازخورد بدهند، نکات مثبتی را در مورد کارهایی که به خوبی انجام می‌دهند و پیشنهادهایی برای بهبود به ایشان ارائه دهند. آنها همچنین ممکن است مشوق‌های افزایش حقوق را برای کارمندان با عملکرد بالا ارائه دهند.

مدیران ممکن است نیاز به انجام تنظیماتی مانند موارد زیر داشته باشند:

تعدیل بودجه

مدیران بر بودجه و منابع نظارت می‌کنند تا اطمینان یابند که از منابع موجود به درستی استفاده می‌کنند و از بودجه تجاوز نمی‌کنند. به عنوان مثال، یک مدیر ممکن است هنگام مدیریت پروژه متوجه شود که در یک پروژه بیش از میزان بودجه هزینه می‌کند، اما مطمئن نیست که چه چیزی باعث می‌شود که پروژه از بودجه تعیین شده خارج شود. در این شرایط، او باید تشخیص دهد که آیا یک مشکل کلی در مورد هزینه‌های بیش از حد وجود دارد یا اینکه آیا یک واحد یا بخش خاصی، بودجه را از بین می‌برد. هنگامی که مدیر منبع هزینه‌های اضافی را شناسایی می‌کند، باید برای محدود کردن هزینه‌های کلی و کاهش در صورت لزوم برای متعادل کردن بودجه اقدام کند.

تعدیل نیروی انسانی

مدیران ممکن است نیاز به اتخاذ تصمیمات چالش‌برانگیز داشته باشند، مانند اینکه آیا به کارمندی که با کیفیت پایینی کار تولید می‌کند، کار دیگری اختصاص دهند یا او را از پروژه اخراج کنند. آنها همچنین ممکن است نیاز به اضافه کردن اعضای جدید برای رسیدن به یک هدف سازمانی داشته باشند، اگر به این نتیجه برسند که تیم کم‌کار است. در این صورت، آنها ممکن است برای تأمین بودجه بیشتر نیاز به مشورت با مدیران سازمان داشته باشند.

 

 

نوشتن نظر

نام شما:


نظر شما: توجه : HTML ترجمه نمی شود!

رتبه: بد           خوب

کد امنیتی را در کادر زیر وارد نمایید: